در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند ,
پرسید :فرزندم پس حوایت کو ؟!
اشکهایم را پاک کردم و به او گفتم:
در آغوش ادم دیگریست .
تا حالا کفشاتونگاه کردی؟
2تا عاشق 2تا همراه که بی هم میمیرن
باهم خاکی میشن بدون هم زیره بارون نمیرن
کاش ادم ها از کفشاشون یاد بگیرن وفا داری رو!
عادت کرده ام به ایـنکه هــمــیــشه
در بحران هــای زندگــی ام،خــودم هوای خــودم را داشته باشم...
در شـــب های بیخــوابی،خــودم برای خــودم لالایی بخــوانم...
وقتی بغض میــکنم،خودم،خــودم را در آغــوش بگــیرم و دلــداری بدهــم...
مــیــبــینــــــی؟!...
تــنهـایی،با هـمــه ی دردی کـه دارد،مـرا"مــرد"بار آورده...
آنـقدر که با همـه ی "زنـانگی ام"،
"مـردانه"به خــودم تکیه میــــــکنم...
ایــن روزهــا دوست دارم به طرز شدیداً نابی برای خودم باشـــم/... !
میدانی ؟
من حوصله ی حرف های بی در و پیکــر مردم را دیگر ندارم..
دوست دارم بیشتر سکوت کنم..
تا واژه هایی که در سرم می چرخند..
ته نشین شوند !
شاید افکارم زلال شد ...
امشب ساعت 01:17 دقیقه ... در خلوت خودم ..
که فقط یه اهنگ لایت; ارامش بخـش وجودم شـده.....
ﺯﻧـבﮔﮯ ﺯﯾﺒﺎﺳـﺘـــ
ﺑــﮧ ﺯﯾﺒﺎﯾﮯ ﭼﺸﻤﻬﺎﮮ ﭘـُـﻔـ ڪﺮבﻩ ﺍﺯ
ﻫِﻖ ﻫِﻖ ﻫــﺂﮮ ﺷَﺒــﺂﻧـﮧ
ﺑــﮧ ﺯﯾﺒﺎﯾﮯ ﺑﻐــﺾ ﻧَﻔَﺲ ﮔﯿـﺮ ﺭﻭﺯﺍﻧــﮧ...
ﺑــﮧ ﺯﯾﺒﺎﯾﮯ ﻗﻠﺒــِ ﺗڪـﮧ ﺗڪـﮧ ﺷُﺪﻩ ﺍَﺯ
ﺷڪﺴﺘﻨﻬﺎﮮ ﺑﯿﺸﻤـﺂﺭ
ﺑــﮧ ﺯﯾﺒﺎﯾﮯ ﻧﻔﺴﮯ ڪــﮧ ﺍﺯ ﺗَﻨﮕﮯ ﺑﺎﻟـﺎ ﻧﻤﯿﺎﯾــَב ...
ﺑــﮧ ﺯﯾﺒﺎﯾﮯ ﺗﻤﺎﻡ ﺷُـבטּ ﺗـבﺭﯾﺠﮯ ﻣـטּ ...
ﺁﺭﮮ
ﺯﻧـבﮔﮯ ﺯﯾﺒﺎﺳﺘــ ــ
SaeiD_Yavari |