عشق پاک -عشق-عشق پاک-پاک-عاشق-عاشق دلخسته-عشق واقعی-پاک ترین عشق-مهربون- دختر پسر-عشق و عاشقی-دلشکسته-بزرگ ترین سایت عاشقانه -عشق-عشق پاک-پاک-عاشق-عاشق دلخسته-عشق واقعی-پاک ترین عشق-مهربون- دختر پسر-عشق و عاشقی-دلشکسته-بزرگ ترین سایت عاشقانه

بهترین مطالب عاشقانه

عشق پاک

( عشق| عشق پاک |دلشکسته | عشق واقعی |)



 افسانه ها را رها کن

" دوری و دوستی " کدام است؟
فاصله ها یند که عشق را می بلعند
من اگر نباشم ....
دیگری جای مرا پر می کند!
به همین سادگی....

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:23 |- سعید -|

دلم بهانه ات را مي گيرد

چقدر امروز حس مي کنم نبود تو را


صدايت در گوشم مي پيچد و من مي گويم : جانم ... مرا صدا کردي ...؟!

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:22 |- سعید -|

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:20 |- سعید -|

 آرام دود سیگار را بیرون میدهم , نگاهی به دختری میکنم

که از خیابان در حال رد شدن است !

یادم میرود در حال صحبت بودم


نمیدانم چرا احساس میکنم خیلی شبیه تو است


مستی و دود مکمل خوبی هستن تا مرا یاد نداشته هایم بندازند!

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:19 |- سعید -|

بخار دهنم روی شیشه ، تو زمستون ، ثابت می کنه من هنوز زنده ام ،

اما خیلی سریع محو می شه تا ثابت کنه زندگی چقدر کوتاهه ، دوباره ها می کنم

تا زندگی ادامه داشته باشه..

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:17 |- سعید -|

گر سکوت کرده ام به روی زندگی، به پای خوب بودنم نگذار

روزگار با ضربه هایش مرا لال کرد.

فقط گه گداری لبخند میزنم که بداند هنوز هم مقاومــــــم برای ضربه هایش

شنبه 4 خرداد 1392 15:16 |- سعید -|

 خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .

به سلامتي تو كه باختي....به سلامتي خودم كه بردم!

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:7 |- سعید -|

 يا بغلم كن تا بميرم ...

يا بغلت ميكنم تا بمانى ...!

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:3 |- سعید -|

 می گویند مرد است ، بله مرد هستم ولی به آغوش گرما زنانه ات وابسته ام ،

به نگاه زیبای معصومانه ات دل بسته ام ، مرد هستم ولی همچون کودکی در

بر شانه هایت گریه کرده ام

 

شنبه 4 خرداد 1392 15:1 |- سعید -|

شک کردم اول بدنت را دوست دارم یا ذهنت را

ولی خوشحالم که یک دلیل برای دوست داشتنت دارم

تو بگو هیزعیبی ندارد ولی من از دیدنه تنت لذت میبرم اما فقط

تن تواین فرق من با دیگریست که میدانم هر تنی تن تو نمیشود!

 

شنبه 4 خرداد 1392 14:59 |- سعید -|

سیگارش را می گذارد زیر لبش و می گوید : آتیش داری ؟!

جواب می دهم : توی جیبم که نه ،.. ولی در دلم دارم ... به کارت می آید ؟

 

شنبه 4 خرداد 1392 14:57 |- سعید -|

من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:

 1.الان توی اینترنتی

2.الان توی وبلاگ باحالی هستی(اعتماد ب نفسو باش).

3. یک انسان هستی

4.الان داری پست منو میخونی

5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ

7.الان داری امتحان میکنی

8.الان خنده ات گرفت

9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام

10.الان چک کردی ببینی واقعا جاانداختم عدد 6رو یا نه

11. الان باز خندیدی

12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم

13. الان چک کردی ببینی کدومه

14. پیداش نکردی و داری فحشم میدی

15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم

عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم ..

 

 
 

 

یک شنبه 29 ارديبهشت 1392 1:1 |- سعید -|

 اگه دیدی طرف مقابلت باهات راه نمیاد ؛ شک نکن خسته است طفلکی . . .

چون داره با یکی دیگه چهار نعل

می دوعه . .
 
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:47 |- سعید -|

گفت ضمایر را صرف کن...
 
گفتم:من.. من... من... 
 
گفت:فقط من؟!
 
گفتم بقیه رفتن..
 
دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست حسی است
 
که باید بــــــی کلام هم لمــــــس شود
 

 

یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:46 |- سعید -|

نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟
یادم را پاک کنی ، عشقم را چه می کنی؟
اصلا همه را پاک کن , هر آنچه از من داری , از من که چیزی کم
نمیشود .
فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟ 
نکند آن را هم پاک کرده ای ؟
نـــــــــــــــــــــــــه
شدنی نیست...
نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی عزیزم !!!
 
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:45 |- سعید -|

 

یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:44 |- سعید -|

یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:43 |- سعید -|

 

یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:42 |- سعید -|

 اگه به تو نمیگفتم حرفامو 
اگه نمیگفتم چقد دوست دارم 
الان بودی 

شاید اگه نمی فهمیدی اینو 
که تو رو زیادی از حد دوست دارم 
الان بودی

مثه یه سایه همرات اومدم 
مطمئنشم که تو آرامشی 
نمی دونستم خسته ات می کنم 
یه روز

تو رو اگه کمتر می دیدمت 
اگه می ذاشتم دلتنگم بشی 
اینجا بودی 
کنارم هنوز

بدون تو شبام 
پر از غم و سرماست 
آره بدون تو 
ته راهمه 
ته دنیاست

بدون تو شبام 
پر از غم وآهه 
اگه تنها بری 
می بینی آخرش 
اشتباهه 
آره این گناهه

نگرانت می شدم 
نمی دیدمت حتی چند ساعت 
به بودن تو 
دلم عاشقونه کرده بود عادت
ولی فایده نداشت اون همه تلاش
تو رسیده بودی به آخراش

از خدا می خوام 
روزات بگذره خوشحال و راحت
از ته دلم 
زندگی رو با عشق می خوام واست
باز خیسه چشام 
ولی نمی خوام دل تو بسوزه دیگه برام

بدون تو شبام 
پر از غم و سرماست 
آره بدون تو 
ته راهمه 
ته دنیاست

بدون تو شبام 
پر از غم وآهه 
اگه تنها بری 
می بینی آخرش 
اشتباهه 
آره این گناهه

یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:39 |- سعید -|

اصلا به روی خودم هم نمی آورم
که نیستی
هر روز صبح
شماره ات را می‌گیرم
زنی می‌گوید : دستگاه مشترک ِ ...
حرفش را قطع می‌کنم
صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم ؟
خوبی ؟ سرما که نخورده ای ؟
می‌دانی دلم چقدر برایت تنگ شده است ؟
چند ثانیه ای سکوت می‌کنم
من هم خوبم
مزاحمت نمی‌شوم
اصلا به روی خودم هم نمی آورم
که نیستی
 
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:37 |- سعید -|

مهربانتر از من دیده ای؛
نشانم بده..
کسی که بارها بسوزانیش
و باز هم با عشق نگاهت کند.
 
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:36 |- سعید -|

 

چه حس خوبی میده وقتی این مسیج میاد واست
 
وقتی که باهاش قهری ...! اگه قبول داری نظر بده
 
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 15:35 |- سعید -|

SaeiD_Yavari