سر به هوا نیستم
امــــــــــــا
همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبیــــــــــــــــــــــ ستـــــ
دیدن همانــــــــــــــــــ آسمان که
“شاید “تــــــــــــو
دقایقی پیشــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به آن نگاه کرده ایــــــــــــــــــــ …!!!!
بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه…
محکم بغلت کنه…
بذاره اشک بریزی راحت شی….
بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم “
مخصوصا اینطوری ادمو ببرنـــــــــــــ
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط …….. اگر میفهمیدی….. حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نــــوشته نشده اند
بجاي دسته گلي که فردا در قبرم نثار مي کني
امروز با شاخه گلي کوچک يادم کن *
به جاي سيل اشکي که فردا بر مزارم مي ريزي
امروز با تبسمي شادم کن *
به جاي اون متن هاي تسليت که فردا برايم مي نويسي
امروز با يک پيغام کوچک خوشحالم کن *
من امروز به تو نياز دارم نه فردا
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن .
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن .
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .
براي عشق خودت باش ولي خوب باش
" دیگر صاف راه نمیروم "
مهم نیست میگویند
سالم نیستم
مهم این است تو میدانی
غم نبودنت
کمرم را خم کرده
.
.
.
.
این آدم ها نمیدانند
نوشتن برای کسی که
خواننده ی این نوشته ها نیست
چقدر طاقت فرسا ست
به خاطره بی خوابی هایم ،
پریشانی هایم ،
و این همه رنجی که میکشم
خودم را سرزنش میکنم
که ای کاش ،
آخرین روز نگاهت نمیکردم
سکوتِ این روز هایم
به خاطره رضایت نیست
بعد از رفتنت
با دنیا قهر کرده ام ...
.
.
.
.
با همه چیز کنار آمده ام
دلیل این همه دیوانگی
تنها باورِ جمله ی آخرِ تو است :
" چیزی بینمان نبوده "
کاش می آمدی و وقت رفتن
نمیرفتـــی ...
.
.
.
.
" چشم هایم را میبندم "
کور بودن را
به دیدنِ جایِ خالیت
ترجیـح میدهم
دختر :شنيدم داري ازدواج مي کني .. مبارکه.. خوشحال شدم شنيدم..
پسر :مرسي..انشااله قسمت شما..
دختر:مي تونم براي آخرين بار يه چيزي ازت بخوام؟
پسر:چي مي خواي؟
دختر:اگه يه روز صاحب يه دختر شدي مي شه اسم منو بذاري روش؟
پسر:چرا؟مي خواي هر موقع که نگاش مي کنم ..صداش مي کنم درد بکشم؟؟
دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون مي شن..مي خوام بفهمي چقدر عاشقت بودم ?
روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوززمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم
در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت تو را گشتم و پیدا کردم
با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
و به عشق تو فرآیند تنفس را هم
جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم
باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم
پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل
و من امروز براین شیشه تو را " ها" کردم
آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
ای عشق که در دلم به خروش آمده ای..
کمی صبر کن که زمان وصال هنوز نرسیده است
ای دوست مرا به حریم دلت راه ده
مرا به به سرزمین وسیع چشمانت راه ده
مرا به آغوش گیر و بوسه ای زن بر دلم
که دوباره جان گیرم و به پرواز درآیم
در این روز بارانی ،هوا پر شده از عطر عشقت
تو را سپرده ام به نسیمی که بوی باران میدهد
بارانی که مرا لبریز میکند از آنچه قلبم را پر تپش کرده ...
دستهایم پر از لطافت دستان تو ، آغوشم باز است برای در میان گرفتن تو
تا از خیسی تنت خیستر شوم در زیر باران
تا فاصله بگیرم از زمین و آسمان
تا بروم به رویاهایم ، نمیخواهم لحظه ای حس کنم که در خیالاتم
از عشق تو به جنون رسیدم ، چه سختی هایی کشیدم
تا در زیر باران به تو رسیدم و اینجا طعم شیرین عشق را با تو چشیدم
در این روز بارانی ، هوا پر شده از حضور مهربانت ، نه در جستجوی یک سرپناهیم
نه به انتظار رفتن ابرهاییم ، همین حال را میخواهیم با این هوای عاشقانه
همینجا را میخواهیم با این حس شاعرانه
وقتی با تو قدم میزنم در زیر باران ، قدر تو را میدانم بیشتر از هر زمان
میرویم و میرویم در زیر باران، نه خستگی است در پاهایمان
نه نا امیدی در دلهایمان ، من هستم و تو هستی و خدایمان
عطر دوستت دارم ها پر شده ، هر قطره از باران با عشق می آید
و تن ما را خیس میکند ، تا هر دویمان بوی عشق را بدهیم
در زیر همین باران همیشه با من بمان ای عشق بی پایان ،
نگذار زندگی مان مثل کویر باشد
من از درد کویر رها شدم و با یک قطره باران به دریای بی انتهای دلت رسیدم
غرق شدم ، عاشق شدم و اینک عاشقانه میپرستم تو را
یگذار هر کسی هر چه دوست دارد بگوید..
مهم اینست که تو دردانه ی منی..
و من از تمام خوبی های دنیا فقط و فقط تو را میخواهم..♥
گر چه نه اسمت کنار اسم من..
... نه سقفت هم سقف من ...
نه دستت در دست من است...
دل غم ديده ام امشب به خدا صفا ندارد
¸.•´¨`•.¸
به كجا رود كه بي تو دگر آشنا ندارد
¸.•´¨`•.¸
دل من رميده از غم توبيا كه باده و جم
¸.•´¨`•.¸
همه در غمت نشسته وطرب نوا ندارد
¸.•´¨`•.¸
بزن از نسيم عطرت به مشام جان جانم
¸.•´¨`•.¸
به دو چشم من نگركه نگهت خطا ندارد
¸.•´¨`•.
بده اين دو چشم نابت به دو دست چون كويرم
¸.•´¨`•.
كه بنوشم اشك از آن كه دلم وفاندارد
¸.•´¨`•.
همه عالم از وجودت به نياز آيد وناز
¸.•´¨`•.¸
دل من به جز به نازت زرهي شفا ندارد
¸.•´¨`•.¸
شده چشم هاي جانم همه خيره بر جمالت
¸.•´¨`•.¸
تو چوكن نگاه برمن كه نگاه صداندارد
¸.•´¨`•.¸
همه خاكيان عالم زده رو به سوي كويت
¸.•´¨`•.¸
تو بده زماه نوري كه شبم سما ندارد
برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
...
محتاج سخن گفتن با تو نیستم...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...
اگر چه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ،
نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ،
نگاهت می کنم ...
صدایت را می شنوم ...
به تو تکیه می کنم
همیشه با منی ،
و همیشه با تو هستم،
هر جا که باشی...
د لم می خواد یه دیوار بزرگ و سفید رو
با قلم موی سیاه خط خطی کنم
هر چی دلم خواست بنویسم
هر چی دلم خواست بکشم
بنویسم از بارون .... بکشم قطره
بنویسم از عشق... بکشم قلب
بنویسم از سکوت ... بکشم دو تا لب بسته
بنویسم از غم... بکشم دو تا چشم پر از اشک
ساعت ها نوشتم و کشید م ....نوشتم و کشیدم
تا که به اسم تو رسید م وقتی خواستم اسمت رو بنویسم
به جاش گذاشتم چند تا نقطه....
حالا نوبت تصویرت بود ولی چه جوری بکشم
سایه ای از تصویرت هم تو ذهنم نمونده بود
پس به جای تصویرت هم گذاشتم چند تا نقطه.....
SaeiD_Yavari |