تـ ـو بـ ـرو…
مـ ـن هم برای اینکـ ـه راحـ ـت تربروی…
می گویـ ـم : برو “خیـ ـالی نیسـ ـت “
…امـ ـا…
… کیسـ ـت که ندانـ ـد…
... …بی تـ ـو…
تنهـ ــا چیـ ـزی کـ ــه هسـ ـت…..
“خیـ ـال توسـ ـت”
عاشقانه هایم را سرودم
و تو هرگز نخواندی و نخواهی خواند...
اینجا شب من طولانی است...
باور کرده ام دیگر بی تو حتی آسمان هم آبی نیست...
چشــــمـامـو میبندمـــ
سَرَمو روی شُــونه هات میــزارَمــــ
بهــ اَنــدازه ی تــَمــُوم دلـتَـنگــی هام تــُونَبُودَنــتـــــ
عَــــطــــرتُــــــــــــو تُوســیــنــــــم حَبــــــس میــــکُنـــــــمــــ
وبهــــــت میگــــم آهای تَمــــــوم زندگیــم بی تو تَــــموم زندگیمـــــ
هیچ قطاری از این اتاق نمی گذرد !
من اینجا نشسته ام و با همین سیگار
قطار می آفرینم ! نمی شنوی !؟
سرم دارد سوت می کشد . . .
من و سیگار درد مشترکیم !
از هر دویمان . . .
کسی خوب کام گرفت و بعد زیر پا له کرد . . .
درست زمانی که به آخر رسیدیم . . . !
همه میگن سیگار
من میگم سنگ صبور
همه میگن سرطان
من میگم عقده ی دل
همه میگن دود
من میگم مونواکسید غصه
همه میگن مرگ
من میگم چه بهتر . . .
همچون ساعت شنی شده ام
که نفس های آخرش را میزند
و التماس میکند
یکی پیدا شود و برش گرداند
من هم...
نـــــــــــــــــــه...!!!
لطفا برم نگردانید !!!
بگذارید تمام شوم...
تمــــــــــــــــــــــام
بهانه گیر زبان نفهم !!!
دلم را میگویم...
آخر تو را
از کجـــــــــــــــــــــــــــــــا برایش بیاورم؟؟؟!!!
میـــــــــــــــــــــــــــــدانی
تنهایی
کجایش درد دارد؟
انــــــــــــــــــــــــــــکارش...!!!!
کسی که تو حرفاش زیاد میگه:
ای کاش گذر زمان در دستم بود
تا لحظه های با تــو بودن را آنقدر طولانـــی میکردم که
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
نام بي نشان تو در برگي از دفتر زندگي ام نقش بسته است
هنگامي که خواستم تنها نام تو را آتش بزنم
برگ برگ زندگي ام سوخت!
از ديروزها به دنبالت دويدم
به اميد ديدارت به امروز رسيدم
ولي افسوس...!
افسوس که تو به فرداها سفر کردي!
تنهایی ام را با کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دست احتــــیاج به سمت تــــو که هیـــچ
به سمت خودم هم دراز نخواهم کرد…
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند.
تنهایی، زنبور نیست که آدم را نیش بزند و برود،
تنهایی مثل موریانه است که برای نابود کردن خلق شده است.
این ذات موریانه است که تا نابودی کامل، پا فشاری کند.
همه چیز بدون درد،
در سکوت مطلقٍ،
با ظاهری شیک، خورده می شود
و یک روز به ناگاه و در ناباوری محض،
فرو می ریزد و تمام می شود...
دلــم بـاران مـــی خواهد ،
بارانـــی آرام امــا طـولانـــی ،
تــا دسـت در دسـت قـــطره هایــش و پـا بـه پـایِ نمناکــی اش ،
تمــام کوچــه بــاغ هـا را بــا پاهایـــی برهنــه قــدم زنــم ،
مــن بـــغض کنــم ،
آســـمان بـــبارد ،
آســـمان بـــغض کنــد ،
مـــن اشــک ریــزم ،
آنـــگاه هــر دو آرام شویــــم .
من اگه خدا بودم...
یه بار دیگه تموم بنده هام رو میشمردم...
ببینم که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه...
و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
قصه ی اصحاب کهفـــــــــــــــــــــ یکــــــــــــــــــ شوخیست
اینجا یکــــــــــــــــــروز که بخوابی همــــــــــــــه تورا از یـــــــــــــــــاد میبرند...
از رابطه های مثلثیــــــــــ ، مستطیلی ، مربعی خستـــــــه شدم !
دلم یه رابطـــــــــــه دایره ای میــــــــــــــ خواد !
که من دورِ تـــــــــو بگــــــــــــــــردم و تـــــــــــو دور من !
SaeiD_Yavari |