مـےخـ ـوآهــمـ رآحَتــ بـ ـآشـَـمـ …
بےجـِـســآرَتــ وَ بےخــجــآلــتــ …
נَر جـ َـوآبــ ِ چـِـﮧخــبـَـرهــآ؟
چـ َـشـ ـمـ ـآنـ َـمـ رآ بـ ِـبـنــנҐ وَ بِـگـ ـویـَـمـ
نــ ــآخــ ــوشــ ــے
ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﺪ ﺟﻮﺭﯼ ﺳـــﯿﮕﺎﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﺳﺘـــﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ …
ﺍﻭ ﺩﻭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻟــــﻌﻨــﺖ ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﻢ …
ﺑﻪ ﺗـــﻮ ﻭ ﯾـــﺎﺩ ﮐــﺜﯿﻔﺖ ...
ﺑﻪ ﺧـــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎیی که تازه فهمیدم بازی بودند…
ﺑﻪ ﺭﻓـــﺘنت که من را دیوانه کرده..
ﺑﻪ ﻋﺸـــﻘﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻣﻌـــﻨﺎﯼ ﺁﻥ را ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ
و به آینده ای که در ذهنم تو فقط بودی
زن که باشی ترس های کوچکی داری !
از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت
و از خیابان های بدون عابر می ترسی !
از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف
در کوچه پس کوچه ها می چرخند ، می ترسی !
از بوق ماشین هایی که ظهرهای گرم تابستان جلوی پاهایت ترمز می کنند
و تو فقط چهره ی آدم هایی را می بینی
که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج می زند....!
زن که باشی ترس های کوچکی داری ،
به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که به جرم زنانگی محکومت می کنند ...
و همیشه این تویی که مقصری !
قشنگیه عشق اینه که نتونی
بهش برسی و بعدها خوشبختیشو ببینی
ولی بدیه عشق اینه که از دستش بدی
بعد بفهمی عاشقت بوده
مردانــه کــه دلت بگیـــرد کــدام زن میخواهــد آرامــت کند…؟
مردانــه که بغض کنے چه زنے توانایے آرام کــردنت را دارد…؟
مــرد که باشــے حق ایــن ها را نــدارے…
مــرد که باشے حـق ات فقـط در دل نگـهداشتن است….
مــرد که باشے از دور نماے ِ کوهـے را دارے , مغـرور و غمگیـن و تنهـا….
مــرد که باشے شـب که دلت بگـیرد
بیچـاره میشـوے...بیچــاره
دو وقــت دلــم مــی گــیــرد ..
یــكــی وقــتــی بــا "بــــلــــه" جــواب مــی دهــی
یــكــی وقــتــی "شــــمــــا" صــدایم مــی كــنــی ..
چــگــونه صــدایــت كــنــم كــه بــا "جــــانــم" جــواب دهــی؟
و "تــــو" صــدایــم كــنــی؟
.....هآآآآآآآآ؟.....
اِمـــروز
בلَمـــ وآســـﮧ בآشتَنـتـــ پــَر کـــﮧ نــــﮧ..
پــَر پــَر مـے زَنـــﮧ...
وآســــﮧ بــوבنـتـــ و بَغَل کــَرבنـتـــ
اینکــــﮧ ســَرمــو بــذآرمـــ رو شــونــﮧ اَتـــ
و تـــ♥ــو بگــــے:
• •فَقَطــ مــآلِ פֿـــوבمــے • •
❤گفتم:میری؟
گفت❤:آره
گفتم:منم❤ بیام؟
گفت:جایی که من میرم ❤جای 2 نفره نه❤ 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.❤....
اشک❤ توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین❤ انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت❤ و سرمو بالا آورد
گفت❤:میری؟
گفتم:آره
گفت:❤منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای❤ 1 نفره نه 2 نفر
گفت❤:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت❤ نداره
من رفتم❤ اونم رفت
ولی
اون❤ مدتهاست که❤ برگشته
وبا ❤اشک چشماش
خاک مزارمو❤ شستشو میده .
اینڪــﮧ در آغوش توست
زمانـے آرزویم بود
عزیزم بود
ولـے حالا…
حرفـے نیست…
فقط هوایش را داشتــﮧ باش!
او همــﮧ زندگیــﮧ منــﮧ . .
نہ عَزیزَمــ اونقـَבر هآ هَمــ بیڪآر نیستَمــ. . .
میشینَمــ اینجآ پآمو مینـבآزَمـ رو پآمـ
"سَـــرنِوِشتــ" פֿـوבِشــ בَهَنِتــ رو
سِرویســ مے ڪُنہ. . .!!!
کـِـنار تــُـو دَر باراלּ قـَـدمـ میزَنـَـم چـَـتر بـَـراے چـِہ ؟؟؟؟
رویـا کـِہ خیس نـِـمے شَـوَد
فاجعه یعنی....
آنقدر در تو غــرق شـــده ام
که از تلاقـــى نگاهـــم بادیگرى احســـاس خیانــت میـــکنم!!
عشـــق یعنى همین…
هر حرفی که میزدی ، برایم اواز بود ...
اهنگ صدایت را با هیچ ترانه ای عوض نمی کردم ...
اما افسوس که نت های کلامت را ازان دیگری کردی !!!
SaeiD_Yavari |